إلهی، تا کعبۀ وصلت فرسنگها و ...

إلهی، تا کعبۀ وصلت فرسنگها و در راه خرسنگها، و این لَنگ به مراتب کمتر از خرچنگ است. خرچنگ را گفتند «به کجا می روی؟» گفت: «به چین و ماچین» گفتند: «با این راه و روش تو؟»

إلهی، هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم ...

إلهی، هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم، بر نادانی ام بیفزا!

إلهی، دو، وجود ندارد و ...

إلهی، دو، وجود ندارد و یکی را قُرب و بُعد نَبُوَد.

إلهی، اثر و صُنع تواَم ...

إلهی، اثر و صُنع تواَم، چگونه به خود نبالم.

إلهی، علمم موجب ازدیاد حیرتم شده است ...

إلهی، علمم موجب ازدیاد حیرتم شده است؛ ای علم محض و نور مطلق، بر حیرتم بیفزا!

إلهی، ذوق مناجات کجا و ...

إلهی، ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا.

إلهی، مست تو را حدّ نیست ...

إلهی، مست تو را حدّ نیست، ولی دیوانه ات سنگ بسیار خورد. حسن مست و دیوانۀ تواست.

إلهی، من «الله الله» گویم ...

إلهی، من «الله الله» گویم، اگر چه «لا إله إلا الله» گویم.

إلهی، اگر ستّارالعیوب نبودی ...

إلهی، اگر ستّارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه می کردیم؟

إلهی، سرمایۀ کسبم دادی ...

إلهی، سرمایۀ کسبم دادی، توفیق کسبم ده!